Page 104 - Book Harf Bartar Koli
P. 104
حرفِ برتر؛ روایتی از ربع قرن فعالیتهای سازمان دانشجویان ایران 102
محیط اداره بهعنوان مدیر و یا در سطح کلانتر بهعنوان مدیرکل سازمانهای منطقهای و کشوری .از
درون سازمان باید افراد توانمندی در حد نمایندة مجلس پرورش یابد .این دغدغهمندی مهم است.
یکی دیگر از اتفاقاتی که در زمان دکتر حبیبی در سازمان رخ داد ،ایجاد صندوق قرضالحسنه
دانشجویان بود.
در دورة مدیریت بنده اتفاقی که رخ داد ایجاد باشگاه دانشجویان حامی محی ِطزیست و منابع
طبیعی بود .دورة من دوران ثبات بود .آقای کاظمی یک کار خوبی که انجام داد از تجربۀ آقای
فریدزاده در اجرای پروژههای بزرگ استفاده کرد .مثلاً مسابقۀ مناظره زمانی داخل کلاسها برگزار
میشد ،تبدیل شد به مسابقهای که در یک سالن چندصدنفری برگزار میشد و مسئولین هم حضور
داشتند و پخش تلویزیونی میشد .از تجربۀ آقای فریدزاده در اجرای برنامهها با تبلیغات خیلی خوب
استفاده کرد و این باعث شد که کارهای سازمان دانشجویان بیشتر دیده شود .کار دیگری که آقای
کاظمی انجام داد و به نظرم اقدام خوب و بجایی بود و این ضعف از زمان دکتر فاتح تا دورة بنده هم
وجود داشت و حتی در کلیت برنامۀ جهاد هم بود ،این بود که برنامههای ما در هیچ مرجع قانونی
ثبت نشده بود! ما در شورای فرهنگ عمومی کشور عضو بودیم ،ولی هیچکدام از برنامههای
جهاددانشگاهی در شورای فرهنگ عمومی مصوب نیست!
این موضوع کوتاهی و قصو ِر خودِ جهاد نیست؟!
بله ،کمکاری جهاددانشگاهی و عدم دوراندیشی بود ،ولی آقای کاظمی این کاستی را درست کرد.
مسابقۀ مناظره را در شورای فرهنگی دانشگاههای کشور تصویب کرد و حالا مناظره جزء برنامههای
تقویمی وزارت علوم بود و این اقدامِ خیلی مهم و مناسبی بود.
پس از آن جهاد میتوانست از رئیس دانشگاهها برای برگزاری مناظره سالن و فضا درخواست کند.
کار دیگری که آقای کاظمی و فریدزاده و سعید بابائی و تا حدی هم بنده خوب انجام دادیم و در
دورههای قبل خوب انجام نشده بود ،مستندسازی مداوم بود .یعنی شما از دورة سعید بابائی به بعد
مستندسازی مستمر را شاهد هستید و برای هر برنامهای یک کتابچه تهیه شد .حتی مشخص است
که چه کسی در برنامهها نقش داشته و یا کدام دانشگاه نقش نداشته و کمکاری کرده است .حتی در
برخی برنامهها اشاره کردیم که نمایندة کدام دانشگاهها حضور داشتند .اینکه تصمیم بگیریم
شبکهسازی کنیم ،امکان این شبکهسازی بالقوّه وجود دارد .ما در سازمان یک دفتر تلفن داشتیم که
اگر خدای ناکرده سازمان آتش میگرفت ،همۀ ما موظف بودیم از آن دفترچۀ تلفن حفاظت و نگهداری
کنیم .در آن دفترچۀ تلفن شماره تماس بیش از هزار دانشجو بود که هرکدام به قول خودمان
دانشجوهای فولدری! بودند و هرکدام خودشان سرتیم و سرشاخۀ ارتباط با تعداد زیادی دانشجوی