درباره دیدار با مادرِ فرمانده نخبه....

همان ابتدای ورودمان بی‌مقدمه به سمت اتاق کوچکی راهنمایی‌مان می کند، اتاقی که به قول خودش بعداز رفتن غلامرضا دست نخورده ...

فرش لاکی، میز چوبی کوچک گوشه اتاق و چند پشتی و چند قاب عکسِ روی دیوار همه‌ی وسایل اتاق غلامرضا است، با عشق همین چند تکه وسیله را نشانمان می‌دهد و از غلامرضا برایمان می‌گوید از اینکه در همین اتاق درس خوانده، رشد کرده و ازهمین اتاقِ کوچک راهِ آسمان را پیدا کرده....

خودش آنقدر از دیدن اتاقِ ساده غلامرضا ذوق می‌کند و گوشه گوشه اتاق را با عشق نگاه می‌کند که برای لحظه‌ای تصور می‌کنم بار اولی است که به این اتاق آمده، اما خوب که رد نگاه‌هایش را دنبال می کنم می‌بینیم که گوشه گوشه اتاق غلامرضا و خاطراتش را می‌بیند...

هنوز وقتی از درس خواندن غلامرضا می گوید چشم ها و لب هایش می خندند و هوش پسرش را به رخ می کشد اینکه دانشجوی فیزیک دانشگاه تهران بوده و آنجا هم درس می خوانده و هم درس می داده...

از اخلاق خوب و مهربانی هایش برایمان می گوید، از ایمان و اخلاصش می گوید از اینکه برخی شب ها که از خواب بیدار می شده برق اتاق غلامرضا روشن بوده و او را در حال خواندن نماز شب می دیده

وسط صحبت هایش درباره غلامرضا، مهمان نوازی را هم فراموش نمی کند و هر از چندگاهی به صرف چای و شیرینی دعوتمان می کند و چندباره و چندباره خوشامدمی گوید

خوشحال از آمدنمان، گله گی می کند که چرا تعدادمان کم است! می گوید مهمان دوست دارد و خوشحال می شود هرکس که به این خانه بیاید و در اتاقِ غلامرضا به او سلامی بدهد

هنوز جوری اسم غلامرضا را می‌آورد که انگار فقط یک سفر کوتاه رفته و انگار نه انگار که عمر این فراغ سی و چندسال شده...

به گزارش روابط عمومی سازمان جهاددانشگاهی استان کرمانشاه امروز همراه سرپرست و معاونین سازمان جهاددانشگاهی استان به دیدن مادرِ غلامرضا آمده‌ایم، یا بهتر بگویم به دیدن مادر قائم مقام فرمانده سپاه شهید «غلامرضا سیاه کمری»...شهیدی که تنها با بیست و چندسال سن نه تنها نخبه دانشگاهی بوده بلکه فرمانده سپاه دردوران جنگ تحمیلی بوده

غلامرضا متولد ماه مهر است، مهر 1341، جوان باهوش و با استعدادی که از همان دوران مدرسه، در کنار درس و مشق پای ثابت تظاهرات و مبارزه علیه رژیم پهلوی بود...

بعد از پایان مدرسه غلامرضا راهی دانشگاه می شود و در رشته فیزیک دانشگاه تهران مشغول تحصیل می شود اما در همین سالها جنگ تحمیلی علیه کشورمان آغاز می شود و برای همین غلامرضا پس از گرفتن لیسانس، به جای ادامه تحصیل و حرکت در مسیر علمی، راهی جبهه می شود تا در کنار جوانان دیگر این مرز وبوم از آب و خاک وطن و به گفته خودش از دین و ایمان دفاع کند

هوش و نبوغ غلامرضا باعث شد ظرف مدت کوتاهی به یکی از فرماندهان سپاه تبدیل شود و مسئولیت فرماندهی واحدهای رزمی و هدایت نیروها را برعهده گیرد

غلامرضا به حدی مهربان بود که کمتر کسی از نیروها او را فرمانده صدا می زد و همه او را مثل برادر می دانستند، برادری که قبل از شروع عملیات سراغ تک تک نیروها می رفت و از حال تک تک نیروها خبر می گرفت و به همه یادآوری می کرد ما برای دفاع از دین و ایمان می جنگیم و خودش جلوتر از همه نیروها راهی خط مقدم می شد....

علامرضا سالها فرماندهی عملیات های مختلف را برعهده داشت و سرانجام در مردادماه 1367 برای همیشه آسمانی شد....

برگزارکننده: جهاددانشگاهی سازمان كرمانشاه
شروع رویداد: 1404/07/23
پایان رویداد: 1404/07/23

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2025 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 216.73.216.131 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: چهار شنبه, 23 مهر,1404