دانشگاهها باید از صرفِ اعطای مدرک فراتر بروند و تبدیل به لنگرهای اجتماعی شوند
ترجمه و تلخیص از Times Higher Education (THE)
در جهان امروز، دانشگاه بیش از هر زمان دیگر به نهاد صدور مدرک بدل شده است؛ کارخانهای برای تولید گواهینامههایی که قرار است به بازار کار اعتبار بدهند. اما در همین روند، یکی از کارکردهای اصلی آموزش عالی – یعنی پرورش انسان اجتماعی و کنشگر فرهنگی – به حاشیه رفته است. یادداشت اخیر Times Higher Education با عنوان «Universities must move beyond credentialism and become social anchors» نیز بر همین نگرانی انگشت میگذارد: دانشگاهها باید از مدرکگرایی عبور کنند و به نهادهایی فرهنگی و اجتماعی تبدیل شوند که در تاروپود جامعه حضور دارند.
نویسنده معتقد است که نظامهای آموزشی در سراسر جهان گرفتار منطق «قابلیت اندازهگیری» شدهاند. هر چیز باید کمی شود: رتبهبندی، امتیاز، شاخص کیفیت، نرخ اشتغال فارغالتحصیلان. این وسواس برای عدد و نمودار، روح انسانی آموزش را تهی کرده و دانشگاه را از جامعه جدا ساخته است. دانشگاه امروز، بیش از آنکه میدان گفتوگو و پرورش شخصیت باشد، به مؤسسهای فنی و بوروکراتیک بدل شده که محصولش نیروی کار است، نه شهروند فرهنگی. او پیشنهاد میکند که دانشگاهها بار دیگر مأموریت اجتماعی خود را بازشناسند. او میگوید: «دانشگاه باید لنگر اجتماعی باشد»؛ یعنی نهادی که ثبات فرهنگی، اخلاقی و گفتوگویی را در جامعه حفظ میکند. چنین نگاهی، دانشگاه را در قلب جامعه مینشاند: جایی که دانشجو نهفقط یادگیرندهی مهارت، بلکه کنشگر مدنی و شریک در تولید معناست.
تحقق این هدف، مستلزم تغییر در ساختار و ذهنیت مدیریت آموزش عالی است. نخست، باید شیوهٔ حکمرانی دانشگاهها مشارکتیتر شود. دانشجویان، کارکنان و جامعهٔ محلی باید در تصمیمسازیها حضور واقعی داشته باشند. دوم، آموزش عالی باید از حصار چهارسالهٔ مدرک عبور کند و «یادگیری مادامالعمر» را به بخشی از مأموریت خود بدل سازد. سوم، دانشگاه باید به شهر و محیط پیرامونش بپیوندد؛ فضاهای فرهنگی و عمومیاش را به روی مردم باز کند، با نهادهای مدنی همکاری نماید و به مسئلههای واقعی جامعه پاسخ دهد.
بُعد فرهنگی این تحول از همه مهمتر است. دانشگاهِ آینده باید میدان گفتوگو میان رشتهها، دیدگاهها و طبقات مختلف اجتماعی باشد. مکانی که هنر، علوم انسانی و فناوری در کنار هم قرار میگیرند تا فرهنگِ زیستن در جهان امروز بازتعریف شود. اگر دانشگاهها از این نقش فاصله بگیرند، به تدریج مشروعیت خود را در چشم جامعه از دست میدهند و تبدیل به جزایری منزوی از تخصصهای بیارتباط با زندگی مردم خواهند شد. در واقع، مسئله صرفاً اصلاح برنامهٔ درسی یا افزودن چند درس عمومی نیست؛ سخن بر سر بازگشت دانشگاه به جایگاه فرهنگی خود است. همانطور که در قرون پیش، دانشگاهها بستر شکلگیری گفتوگوهای فلسفی، سیاسی و هنری بودند، امروز نیز باید دوباره به محور تعامل اجتماعی بدل شوند. جامعهٔ سالم بدون دانشگاهِ زنده و اخلاقمحور دوام نمیآورد، و دانشگاه زنده بدون پیوند فرهنگی با مردم ممکن نیست.
به تعبیر سُمانی، آیندهٔ دانشگاهها نه در مسابقهٔ جهانیِ رتبهها، بلکه در کیفیت رابطهشان با شهروندان رقم میخورد. دانشگاهی که بتواند فضایی امن برای گفتوگو، اندیشه و همزیستی فراهم کند، بیش از هر جدول رتبهبندیای به جامعه خدمت کرده است؛ زیرا آنچه در نهایت به پایداری یک جامعه کمک میکند، حجم مقالات منتشرشده یا تعداد پتنتهای ثبتشده نیست، بلکه میزان اعتماد، درک متقابل و ظرفیت گفتوگوی میان اعضای آن است — و این درست همان جایی است که دانشگاه میتواند نقشی یگانه ایفا کند.