سخت‌ترین قصه اسارت خیانت خودی‌ها بود

دوشنبه, 27 مرداد,1404

سخت‌ترین قصه اسارت خیانت خودی‌ها بود

 

آزاده و جانباز دفاع مقدس همدانی گفت: سخت‌ترین قصه اسارت خیانت خودی‌ها بود، همان چیزی که در جنگ ۱۲ روزه ما را خیلی آزار داد، در آسایشگاه ما چند نفری بودند که حتی آب خوردن ما را به مأموران بعثی اطلاع می‌دادند و این موجب شکنجه و آزار بسیاری دوستان می‌شد وگرنه سرما و گرما و گرسنگی و سایر سختی‌ها قابل تحمل بود.

به گزارش روابط عمومی جهاددانشگاهی واحد همدان، رئیس و معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی همدان، یکشنبه ۲۷ مرداد به همراه تعدادی از اعضای این مجموعه با یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس همدان به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی دیدار کردند، علی اصغر کوچکی این آزاده و جانباز دفاع مقدس همدانی در این دیدار اظهار کرد: در ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ اولین گروه از آزادگان آزاد شدند، من به همراه برخی از اسرا ۶ روز بعد آزاد شدم که البته همان ۶ روز برای ما به قدر ۶ سال گذشت. 

 

وی با اشاره به نحوه اسارت خود، افزود: در سن ۱۹ سالگی به عنوان نیروی سپاه و پاسدار وظیفه در سال ۱۳۶۵ در جزیره مجنون اسیر شدم، قبل از آن به عنوان نیروی بسیجی در جبهه حضور داشتم و حدود ۲۰ روزی بود که به عنوان نیروی سپاه در آمده بودم و اسیر شدم. قرار بود ضلع غربی جزیره مجنون را آزاد کنیم که اهداف ما محقق نشد هرچند ضرباتی به دشمن وارد کردیم و مانع پیشروی دشمن شدیم اما در نهایت حتی یک فشنگ هم دیگر نداشتیم. 

 

کوچکی با بیان اینکه سه نفر در خط اسیر شدیم، بقیه دوستان شهید یا زخمی شده بودند و غیر ما دیگر کسی نمانده بود، گفت: بعد از اینکه ما را گرفتند، بردند که زیر تانک بیندازند تا زنده نمانیم، این صحنه را بچه‌های همرزم از عقب دیده بودند و گواهی داده بودند که ما به این نحو به شهادت رسیده‌ایم لذا خانواده‌های ما تا مدتی گمان می‌کردند ما شهید شده‌ایم و حتی مجلس ختم هم برای ما گرفته بودند، اما راننده تانک پیاده شد و منصرف شد، بعد از آن هم جایی در مسیر ما را می‌خواستند اعدام کنند که یک افسر عراقی آمد و مانع شد. 

 

این آزاده دفاع مقدس بیان کرد: در نهایت به اسارت درآمدیم و در کمپ ۹ الرمادیه عراق ساکن شدیم، در هر آسایشگاه ۶۰ نفر سکونت داشتند و حدود ۷ الی ۸ نفر از بچه‌های همدان آنجا بودند، هر نفر در اصل نیم متر جا داشت، معمولا نوبتی می‌خوابیدیم، نیمی از آسایشگاه می‌خوابیدند و بقیه سرپا می‌ایستادند، بعد آن جا به جا می‌شدیم، سرویس بهداشتی و ظروف غذا هم در همان محل بود. یک تلویزیون هم در محل آسایشگاه بود، که طی شبانه روز برنامه‌ها و فیلم‌های نامناسبی پخش می‌کرد. یک برنامه هم در ساعت‌های مشخصی از روز از سوی منافقین پخش می‌شد تا اسرا را شست وشوی مغزی دهد. 

 

کوچکی یادآور شد: قوانین خاصی در آنجا وجود داشت، مثلا وسایلی مثل میخ ممنوع بود و حتی دوخت و دوز با سوزن هم ممنوع بود، گفت‌وگو در آسایشگاه ممنوع بود فقط می‌توانستی با نفر بغل دستی خود صحبت کنی، دو نفر در کنار هم نمی‌توانستند نماز بخوانند، نماز صبح نیم ساعت طول می‌کشید تا نوبت به ما برسد، تمام چراغ‌ها در شبانه روز روشن بود. افسران عراقی می‌گفتند نگاه کردن به صورت آنها ممنوع است و ما در مقابل آنها باید سر خود را پایین می‌انداختیم. وضعیت سرویس رفتن و حمام رفتن هم خیلی بد بود. 

 

وی با اشاره به اینکه رمادیه استانی بود که زمستان‌های خیلی سخت و تابستان‌های شدیدا گرمی داشت، بیان کرد: تابستان‌ها در گرمای شدید آنجا خیلی شرایط سخت بود آب خنک روزی نیم لیوان به ما می‌رسید، ناهارها معمولا ۸ قاشق برنج بود شب‌ها هم غذا آب لوبیا یا آب سیب زمینی بود. 

 

این رزمنده دفاع مقدس اشاره کرد: در آن زمان معمولا خود را با کتاب مشغول می‌کردیم، دو سه جلد قرآن هم در آسایشگاه بود اما قرآن خواندن هم قوانینی داشت و خیلی کم می‌شد قرآن خواند. در روز ساعتی را به حیاط آسایشگاه می‌رفتیم و در آن گرما زیر آفتاب بودیم مامورانی در حیاط می‌ایستادند تا در قسمتی که سایه هست کسی نرود و رفتن به سایه ممنوع بود. 

 

وی گفت: با آن همه فشاری که روی اسرا بود اما جالب بود که بسیار به مسائل اعتقادی پایبند بودند، البته کسانی هم بودند که خیلی اعتقاد محکمی نداشتند اما اغلب به نماز و روزه و سایر مسائل بسیار پایبند بودند، در ماه رمضان وعده ناهار را برای افطار نگه می‌داشتیم گاهی به خاطر گرمای هوا غذا فاسد می‌شد. 

 

کوچکی با اشاره به سخت‌ترین شرایط دوران اسارت، ابراز کرد: سخت‌ترین قصه اسارت خیانت خودی‌ها بود، همان چیزی که در جنگ ۱۲ روزه ما را خیلی آزار داد، در آسایشگاه ما چند نفری بودند که حتی آب خوردن ما را به مأموران بعثی اطلاع می‌دادند و این موجب شکنجه و آزار بسیاری دوستان می‌شد. سرما و گرما و گرسنگی و سایر سختی‌ها قابل تحمل بود. 

 

وی با تأکید بر اینکه آنچه موجب شد سختی‌های دوران اسارات را پشت سر بگذاریم، گفت: انگیزه ما اعتقاداتمان بود، غیر از آن چیز دیگری نبود که این رنج‌ها را برایمان قابل تحمل کند. 

 

کوچکی با اشاره به نحوه آزادی خود و اینکه وقتی به خاک ایران رسیدیم همه به سجده افتادیم، تصریح کرد: از سال ۱۳۶۶ فشار به اسرا کمتر شده بود، البته فشار جسمی اما فشار روحی شدت پیدا کرده بود، از یک سال قبل اینکه آزاد شویم یعنی در سال ۱۳۶۸ به ما اعلام کردند قرار است آزاد شویم اما خبری نبود و این محقق نمی‌شد و گاهی خبرهای ناامیدکننده می‌دادند و این موجب شد بچه‌ها نا امید شوند، یا می‌گفتند چند روز بعد آزاد می‌شوید و اسامی اسرا را یادداشت می‌کردند و بعد خبری نمی‌شد، خلاصه این چند روزها و اسم نوشتن‌ها یک سال به طول انجامید. 

 

وی تأکید داد: سازمان منافقین از این بلاتکلیفی و نا امیدی استفاده کرد و جلساتی را در اردوگاه برگزار کرد تا افرادی را جذب خود کند، بیشتر افرادی که جذب شدند یعنی از ۱۲۰۰ نفر اردوگاه ما ۱۲۰ نفر عضو شدند، به نیت فرار از اسارت به عضویت آنها در آمدند که بسیاری از آنها هنگام فرار توسط منافقان به رگبار بسته شدند. 

 

کوچکی به عنوان حرف آخر در این دیدار اظهار کرد: به گفته رهبر معظم انقلاب هزینه مقاومت بسیار کمتر از سازش است، مثل کشور سوریه که امروز هزینه‌ای که بابت سازش پرداخت می‌کند بسیار سنگین است، تمام زیرساخت‌های کشورش از بین رفته، دیگر نه نیروی زمین و نه هوایی و نه رزمی دارد، دشمنان کاری با این کشور کردند که اگر روزی هم از اشغال درآمد حداقل ۳۰ سال طول بکشد تا سر پا بیاستد و امروز هم که پروژه تجزیه این کشور را در دست دارند. از این رو همه ما باید نسبت به دشمن بیدار باشیم و در این راه گوش به فرمان رهبر عزیز باشیم. 

 

خانم خوش لفظ همسر این آزاده دفاع مقدس و خواهر شهیدان امیر، علی و جعفر خوش‌لفظ نیز در این دیدار با اشاره به خاطراتی از برادران شهیدش گفت: شهید علی خوش لفظ در همدان بعد از دیداری که با رهبر انقلاب داشت و به عنوان شهید زنده مطرح شد شناخته شد، در کل قصه علی قصه پرغصه‌ای بود. برادر اولم امیر پس از حضور در جبهه و در منطقه سردشت که شیمیایی شد و سپس با سرطان درگذشت،  دوست داشت گمنام باشد، نه خودش و نه ما دنبال جانبازی و شهادت او نبودیم. 

 

وی افزود: برادر دیگرم جعفر در سال ۱۳۶۶ در ماووت عراق به همراه ۲۴ نفر از همرزمان خود که به عنوان نیروهای تخریب چی حضور داشتند سوختند و به شهادت رسیدند، جنازه‌ای که از او برگشت به از اندازه یک نوزاد بود. 

 

خوش لفظ بیان کرد: برادران «خوش رفیع» و «خوش زخم» تعابیری که از زبان رهبر انقلاب در مورد برادرانم استفاده شد، کسانی بودند که در خانه برای حضور در جبهه همیشه بحث داشتند که خود برود و دیگری در کنار خانواده بماند. 

 

وی بیان کرد: علی بعد از ۳۴ بار مجروحیت در نهایت با ۷۵ درصد مجروحیت در سال ۱۳۹۶ به شهادت رسید، دو الی ۳ ماه پیش از شهادتش خاطره‌ای خوش برای ما به جا گذاشت. بعد از انتشار کتابش از دفتر حضرت آقا با او تماس گرفتند که ایشان دوست داشتند نویسنده این کتاب را ببینند و به دیداری خصوصی دعوت شد که من و خواهرم که دیداری ۸ نفره بود در این دیدار نورانی حضور پیدا کردیم. 

 

خوش لفظ در ادامه گفت: ۶ ماه بعد از شهادت علی مادرم که سرحال بود فوت کرد و داغ دیگری به دل ما ماند، قطعا شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند اما دلتنگی ما بازماندگان تمامی ندارد و تنها نکته رنج آور شهادت همین است. 

 

در پایان این دیدار مهدی میرزاپور رئیس جهاددانشگاهی استان با اهداء لوح سپاس از این خانواده انقلابی تقدیرکرد.

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2025 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 216.73.216.23 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: دوشنبه, 27 مرداد,1404