شهید آیت الله فضل‌الله نورى

شنبه, 11 مرداد,1404

شهید آیت الله فضل‌الله نورى

شهید آیت الله فضل‌الله نورى (۱۳۲۷ - ۱۲۵۹ ق)، فقیه و عالم مجاهد شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزای شیرازی بود. وی بر «مشروطه مشروعه» تأکید داشت و معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد. او سرانجام در همین راه به‌دست مشروطه‌خواهان افراطی به شهادت رسید. محدث نوری دایی شیخ شهید است.

شیخ فضل الله نوری فرزند ملاعباس کجوری، متولد سال ۱۲۵۹ قمری در منطقه کجور مازندران بود.[۱] وی پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. تحصیلات ابتدایی را در «بَلَده» (مرکز منطقه نور) آغاز کرد.[۲] پس از آن به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آن جا ادامه داد.

وی برای تکمیل دانش خویش به نجف هجرت کرد و نزد استادان بزرگ حوزه نجف مانند میرزا حبیب الله رشتی و شیخ راضی آل یاسین به تحصیل پرداخت و بعد از مدتی در درس میرزای شیرازی بزرگ شرکت کرد. با هجرت میرزای شیرازی به سامرا، وی نیز حوزه نجف را رها کرد و راهی سامرا شد. حضور مستمر در درس میرزای بزرگ و هشت سال حضور در درس شیخ راضی و میرزا حبیب الله رشتی، به همراه پشتکار و مداومت در درس و تحصیل، از شیخ فضل الله مجتهدی برجسته و فقیهی نامدار ساخت.

شیخ فضل‌الله نوری در تهران، به اقامه جماعت و تألیف و تدریس علوم اسلامی و حوزوی پرداخت. مهارت او در فقه و اصول و سایر علوم اسلامی و شناختش از مسائل روز جامعه موجب شد تا خیلی زود مورد استقبال و توجه طلاب و روحانیان قرار گیرد. «مجلس درس شیخ در تهران دارای اعتبار و اهمیت فوق‌العاده بود و بسیاری از روحانیان به شرکت در درس او مباهات داشتند و مجتهدان بسیاری در حوزه درس او حاضر و اغلب علمای تهران از افادات علمی او بهره‌ می‌بردند».[۳]

از حوزه تعلیم و تدریس شیخ فضل‌الله، شخصیت های بزرگواری برخاسته‌اند، از آن جمله‌اند:

  • شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)،
  • حاج آقا حسین قمی،
  • سید محمود مرعشی (پدر آیت الله سید شهاب الدین مرعشی)،
  • سید اسماعیل مرعشی،
  • ملا علی مدرس،
  • میرزا محمد کبیر قمی،
  • شیخ حسن تهرانی،
  • علامه محمد قزوینی.[۴]

شیخ فضل الله علاوه بر فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و تدریس و تبلیغ، دارای آثار علمی ارزنده‌ی است که برخی را تألیف کرده و بر بعضی کتاب‌ها شرح و توضیح نوشته است، قسمتی از این آثار عبارتند از:

  1. رساله منظوم فقهی «الدرر التنظیم» به عربی.
  2. بیاض (کتاب دعا).
  3. رساله فقهی فی قاعده ضمان الید.
  4. رساله فی المشتق.
  5. صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه).
  6. ضمایمی بر کتاب تحفة الزائر از مرحوم مجلسی (در پایان کتاب).
  7. «اقبال» سید بن طاووس با توضیحات شیخ فضل‌الله.
  8. رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه.
  9. روزنامه شیخ (لوایح آقا شیخ فضل‌الله).
  10. تحریم مشروطیت.
  11. حاشیه بر کتاب «شواهد الرُّبوبیه» ملاصدرا.
  12. حاشیه بر کتاب «فرائد الاصول» شیخ انصاری.[۵]
  • مقام علمی شیخ فضل‌الله مورد توافق دوست و دشمن بود. او علاوه بر علوم اسلامی از دانش‌های دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود. یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، می‌نویسد: «مراتب علمی شیخ را هیچ کس از دوست و دشمن منکر نبود ولکن گمان می‌کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است».[۶]
  • ادوارد براون، محقق و تاریخ نویس انگلیسی می‌نویسد: «شیخ فضل‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف و فقیه جامع و کامل... مجتهد سرشناس و عالمی متبحر... و از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود...».[۷]
  • مهدی‌قلی هدایت چنین گفته است: «مقام علمی‌‌اش بالاتر از دو سید مسند نشین (طباطبایی و بهبهانی) است. طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند».[۸]
  • ابوالحسن علوی می‌گوید: «شیخ فضل‌الله از شاگردهای نمره اول حاجی میرزا حسن شیرازی معروف بود. در پایتخت مرجع امورات شرعی بود.»[۹]
  • فریدون آدمیت نوشته است: «متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل الله نوری بود. از علمای طراز اول که پایه‌اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و بهبهانی شناخته‌اند».[۱۰]
  • احمد کسروی می‌نویسد: «حاجی شیخ فضل‌الله نوری... از مجتهدان بنام و باشکوه تهران شمرده می‌شد.»[۱۱]
  • محمدحسن خان اعتمادالسلطنه شرح حال او را در ۱۳۰۶ قمری چنین می نویسد: «‌افضل و اکمل تلامذه سرکار حجة الاسلام حاج میرزا محمدحسن شیرازی مد ظله العالی اوست و در فقه و اصول و حدیث و رجال و انواع فضایل دیگر، امتیازی بین دارد و اهالی دارالخلافه را به این بزرگوار اعتقادی است راسخ. مجلس درس و افادت و افاضتش نیز امروز بسی عامر،‌ و به وجود کافه مستعدین مدارس طهران دائر می باشد».[۱۲]
  • یپرم خان ارمنی ـ که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد ـ در یادداشت‌های خصوصی خود نوشته است: «شیخ فضل‌الله نوری... روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی مُنزل محسوب می‌شد».[۱۳]
  • امام خمینی با تأیید نظر شیخ شهید در مورد «مشروطه مشروعه» و تجلیل از تلاش او در راه تصویب قانون اساسی موافق با قوانین اسلامی، انحراف نهضت مشروطیت از مسیر صحیح و اعدام شیخ شهید را کار بیگانگان و عمّال داخلی آن ها می‌دانست که به موجب ترس از قدرت اسلام و روحانیان به این کار دست زدند. ایشان در این مورد فرمود: «راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضل الله (رَحِمهُ الله) ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد، در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی‌ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می‌دیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل‌الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل‌الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند».[۱۴]
  • محاکمه شیخ فضل‌الله:

    مشروطه‌خواهان پس از برقراری حکومت، به تصفیه حساب با مخالفان مشروطه پرداختند. طرفداران استبداد یعنی شاه و درباریان وحشت زده هر کدام به جایی پناه بردند. اما مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل‌الله چون کوه مقاوم و استوار بودند.

    پیشنهادهای مختلفی به شیخ فضل‌الله رسید تا به جایی پناهنده شود. سعدالدوله برای او پیام فرستاد که با وزیر مختار روس و انگلیس گفتگو کردم و برای شما جای مناسبی در سفارتخانه تهیه کرده‌ام تا از خطر محفوظ باشید. یاران شیخ فضل الله خوشحال شدند اما شیخ بدون عکس العمل در مقابل این پیام «لاحول و لاقوه الاّ بالله» می‌گفت.[۲۹]

    پیشنهاد شد که اجازه بدهید پرچم هلند را که کشور بی‌طرفی است بر بام خانه نصب کنیم تا در امان باشید. شیخ با تبسمی استهزا گونه فرمودند: باید پرچم ما را روی سفارتخانه بیگانه نصب کنند. چطور ممکن است که صاحب شریعت به من که از مبلغین احکام هستم، اجازه فرماید پناهنده به خارج از شریعت شوم؟[۳۰] وی در پاسخ پیشنهاد دیگری این چنین فرمود: «آیا رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم»!

    سرانجام مشروطه طلبان برای انتقام از شیخ فضل‌الله به منزل وی حمله کردند و شیخ را به شهربانی بردند. شیخ فضل‌الله چند روزی در شهربانی بود و در روز سیزدهم رجب برای محاکمه او را به عمارت گلستان بردند. «مدیر نظام نوابی» از مأموران شهربانی و از محافظان شیخ فضل‌الله ماجرای محاکمه شیخ را این گونه نقل می‌کند:

    «اعضای دادگاه شش نفر بودند که مقابل آقا روی نیمکت نشستند. شیخ ابراهیم زنجانی به عنوان دادستان دادگاه از آقا سئوال می‌کرد. او در موقع محاکمه به آقا حمله و بی‌احترامی می‌کرد و یک بار نیز گفت: شیخ! من از تو عالمترم. از مخارج تحصن سؤال شد و آقا برایشان توضیح داد و گفت دیگر پول نداشتیم وگرنه ادامه می‌دادیم. در بین محاکمه آقا اجازه نماز خواندن خواست و آن ها هم اجازه دادند. آقا عبایش را همان نزدیکی روی کف تالار پهن کرد و نماز ظهرش را خواند. اما اجازه ندادند که نماز عصرش را هم بخواند. دوباره از تحصن سؤال کردند. در بین محاکمه، یپرم‌خان از در پایین آهسته وارد تالار شد و پشت سر آقا روی صندلی نشست. آقا متوجه او نشد. ولی چند دقیقه‌ای که گذشت حادثه‌ای پیش آمد که وضع تالار تغییر کرد. من در این وقت از آقا قدرت و شجاعتی دیدم که در تمام عمر ندیده بودم و آن وقتی بود که آقا از افراد محاکمه کننده پرسید: «یپرم» کدامیک از شما هستید؟ همه به احترام یپرم از سر جایشان بلند شدند و یکی از آن ها با احترام «یپرم» را که پشت سر آقا نشسته بود نشان داد و گفت یپرم خان ایشان هستند! آقا همان طور که روی صندلی نشسته بود و دو دستش را روی عصا تکیه داده بود به طرف چپ نصفه دوری زد و سرش را برگرداند و با حالت خشم و تندی گفت: یپرم تویی؟ یپرم گفت بله و بلافاصله گفت: شیخ فضل‌الله تویی؟ آقا جواب داد: بله منم! یپرم گفت: تو بودی که مشروطه را حرام کردی؟ آقا جواب داد: بله من بودم و تا ابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسان این مشروطه همه بی‌دین هستند و مردم را فریب داده‌اند. پس از آن رویش را برگرداند. در آن موقع که این کلمات با هیبت مخصوصی از دهان آقا بیرون می‌آمد، همه ساکت و سراپا گوش بودند. تماشاچیان حاضر در تالار وحشت کرده بودند. من می‌لرزیدم و با خود می‌گفتم این چه کار خطرناکی است که آقا در این موقع انجام می‌دهد! یپرم رئیس شهربانی و فرمانده نیروهای انتظامی است. موضوع محاکمه شیخ فضل‌الله همین چند سؤال پیرامون تحصن بود».

  • شهادت

    بساط دار و مقدمات اعدام از شب قبل در میدان توپخانه فراهم شده بود. هنگامی که آقا به طرف میدان توپخانه می‌رفت نگاهی به جمعیت و بعد رو به آسمان کرد و گفت: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ».[۳۱] میدان توپخانه از جمعیت موج می‌زد. نیروهای دولتی مردم را کنار می‌زدند تا راه باز شود. در این لحظه آقا به عقب برگشت و در میان جمعیت خادم باوفایش را دید و گفت نادعلی! او هم بلافاصله خود را به آقا رساند. مردم همه سراپا گوش بودند. می‌خواستند بدانند او در لحظه آخر چه کاری دارد. در این وقت آقا دست در جیب کرد و کیسه‌ای بیرون آورد و به نادعلی داد و گفت این مُهرها را خُرد کن. او در این لحظه حساس هم دوراندیش و تیزهوش است و برای این که پس از مرگش مشروطه طلبان سندسازی نکنند و از مهرها سوء استفاده نکنند، دستور خُردکردن آن ها را داده است. پس از آن آقا را روی چهارپایه قرار دادند و او از آن جا آخرین سخنان خویش را بیان کرد. سخنان او تأکیدی بر موضع اصولی و مکتبی گذشته‌اش بود. وی خطاب به جمعیت تماشاچی فرمود: خدایا! تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم. خدایا! تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می‌گویم که مؤسسان این اساس بی‌دین هستند و مردم را فریب داده‌اند. این اساس مخالف اسلام است. محاکمه من و شما بماند پیش پیامبر اسلام.[۳۲]

    قبل از این که ریسمان دار را به گردن وی بیندازند یکی از مشروطه‌خواهان برای او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید! شیخ فضل الله گفت: من دیشب پیامبر صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد.[۳۳] و بعد از چند لحظه طناب دار را به گردن او انداخته و شهید کردند. در پای دار مشروطه طلبان شادی می‌کردند!

    پس از اعدام، جسد شیخ شهید را به حیاط شهربانی منتقل کردند و در وسط حیاط بر روی یک نیمکت قرار دادند. مشروطه طلبان و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد نیز حمله کردند. نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد و... به طوری که خونابه از جسد سرازیر شد. ابتدا از تحویل جسد به خانواده شیخ جلوگیری کردند و بعد از مدتی جسد را تحویل خانواده وی دادند. آنان نیز جسد را در خانه مخفی کرده، پس از حدود هیجده ماه آن را به قم بردند و در یکی از اتاق‌های صحن مطهر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپردند.

    اعدام شیخ شهید نقاب از چهره مدعیان دروغین آزادی و عدالت برداشت و مردم فهمیدند که مشروطیت سرابی بیش نبوده است. کم‌کم روحانیان دیگر نیز از مجلس و دولت کنار گذاشته شدند و زمینه جدایی دین از سیاست فراهم شد. آیت الله نایینی، آخوند خراسانی، طباطبایی، بهبهانی و طباطبایی یزدی همگی از شهادت شیخ فضل‌الله متأثر شدند و دریافتند که واقعیت‌های تلخی در پشت ظواهر فریبنده پنهان بوده است، اما دیگر دیر شده بود.

 

 

 

 

 

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2025 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 216.73.216.6 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: شنبه, 11 مرداد,1404