موضوع مناظره :
دکتر مجتبی نوروزی، عضو هیات علمی دانشگاه شهرکرد و کارشناس مسائل سیاسی:
مشکل ما با غرب هژمونی است و در سه سطح با غرب درگیریم، این سطوح شامل سطح تمدنی، جهانی و منطقهای است.چه بسا یک مواجهه تاریخی آن از ابتدای انقلاب اسلامی شروع میشود،
غرب درگیری تمدنی با ایران دارد، این مساله در نظریهپردازی غربیها به صراحت آمده و قابل کتمان هم نیست، امروز بخشی از مشکل ما در همین حوزه است، البته تصورشان بر این است که از نظر تمدنی ایران باید کنار گذاشته شود. لذا مساله اول غرب با ما مساله هژمونی است و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه مسالهای را برای ما روشن کرد و آن خودآگاهی تاریخی است.
نوروزی با اشاره به سطح منطقهای، گفت: اسرائیل غاصب به عنوان هژمونی نیست، بلکه در هژمونی مشروعیت لازم است که این رژیم ندارد بلکه به دنبال این است که دولت یهودی خود را با ثبات و دایره جغرافیایی خود را گستردهتر کند.
اسرائیل به نیابت از آمریکا در منطقه میجنگد، در حقیقت این سه سطح درگیری با کشورهایی است که به دنبال سه ویژگی هستند و این ویژگیها در کشور شامل ایران مقتدر، ایران مستقل و ایران متمدن است. چه بسا ایران ۴۷ سال است که نمایندگی میکند تا ایران مستقل، مقتدر و متمدن باشد، منظور از متمدن بودن توسعه و پیشرفت است،
فراتر از انقلاب اسلامی، مساله ما با غرب ایران بزرگ است، ایران با این وضعیت نباید وجود داشته باشد چون ایران با این وضعیت اجازه دیده شدن به اسرائیل را نمیدهد، مساله اول ایران است که از منظر آنها باید به بی حکومتی برسیم تا آنها کار ایران را یکسره کنند، لذا مانع بزرگ ایران، انقلاب اسلامی است.
فرضهایی وجود دارد که آنها را به سمت و سوی حمله به ایران میکشاند:
فرض اول این است که ایران را مساله اول خود میدانند، یعنی به دنبال این هستند که به قدرت اول منطقه تبدیل شوند و جمهوری اسلامی مانع رسیدن به اهدافشان میشود، لذا به دنبال تغییر رژیم هستند تا ایران را به ایران ضعیف تبدیل و سپس به دنبال تجزیه ایران هستند.
فرض دوم ادراکی آنها این بود که ایران اکنون در ضعیفترین حالت خود در ۴۸ سال گذشته قرار دارد، چون تصور و نظام ذهنیشان این بود که بازوان منطقه ایران را له کردند.
فرض سوم این بود که وضعیت داخلی ایران به هم ریخته است و شکافهای طبقانی و نسلی مشهود است، موقعیت اجتماعی ساختار سیاسی ایران دچار ضعف جدی شده و میتوان روی مردم ایران حساب کرد.تصورشان از آفند کشور یا توان نظامی آن چیزی بود که در عملیات وعده صادق یک و دو دیده بودند، تصور نمیکردند ایران اینگونه عمل کند.
امروز افکار عمومی در دست ایران است، دولتهای منطقه این جنایت را محکوم کردند و کشورهای دیگر به دلیل اینکه اراده مستقلی از خود برای اراده کشورشان ندارند عکسالعملی نشان ندادند، یعنی اگر کشورها وابستگی ساختاری به آمریکا نداشته باشند دچار فروپاشی ساختار سیاسی خواهند شد، از طرفی اکنون ایران ابرقدرت افکار جهان شده است. لذا نگه داشت انسجام اجتماعی مهم است و باید به الگوها و مدلهای انسجامبخش در جامعه دست یابیم.
انسجام اجتماعی در سریعترین زمان و فراگیرترین امکان خود اتفاق میافتد، باید از این انسجام صیانت کرد اما چون سلبی بوده طبیعی است که پایدار نباشد و باید به دنبال الگوها و ساز و کارهای دیگر باشیم. چه بسا عدالت اجتماعی موجب انسجام اجتماعی میشود.
در جنگ اخیر بخشی از مسائل عینی و شفاف شد از جمله اینکه به هجمههای عظیمی که به ملت ایران تحمیل میشود توجه نداریم، گرچه هجمهها موجب ایجاد شکاف میشوند که باید بیشتر مراقبت صورت گیرد، از طرفی مساله فرهنگ در صدر برنامههای استعمار برای غارت کشورهای جهان سوم است. یعنی ایجاد شکاف بین دولت و ملت از برنامههای غرب است. لذا در این شرایط لازم است مساله عدالت اجتماعی را برطرف و بسترهای مشارکت اجتماعی را افزایش دهیم.
معتقدم ایران در میدان پیروز جنگ بود که باید در روایت این پیروزی منتقل شود و به خوبی موضوع روایت از جنگ انجام شود، البته باید هم توان دفاعی و هم بحث دیپلماسی تقویت شود.
بعد از جنگ چند گزاره از جمله مفهوم دشمن و شرارتهای دشمن برای نسل جوان، واقعیت آمریکا و اسرائیل به عنوان شر مطلق برای جهان، مساله امنیت، قدرت در محیط بینالمللی، اهمیت تکیه به خود و نیروهای خودی شفاف شد و این موضوعات روایتگریهایی است که باید در حوزه جنگ انجام شود.
مجتبی کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه شهرکرد :
در مورد میزان موفقیت دشمن در جنگ ۱۲ روزه از لحاظ بعد نظامی، بیان کرد: ما اولین کشور دنیا بودیم که با صلابت مقابل رژیم صهیونیستی ایستادیم و نقاط حساس و استراتژیک آنها را با موشک هدف قرار دادیم، آنچه به لحاظ نظامی آنها مانور میدادند کاملا برعکس شد آنها ادعا داشتند که چهارمین ارتش دنیا هستند و قویترین نیروهای هوایی را در اختیار دارند، اما نمیدانستند که موشکهای ایران سرتاسر منطقه رژیم صهیونیستی را هدف قرار میدهد، یک کشور پیدا شد که مقابل شرارت رژیم غاصب را بگیرد و با صلابت و قدرت ایستادگی کرد. چه بسا از لحاظ نظامی به اهدافشان نرسیدند و آسیب دیدهاند،
طراحیهایی انجام داده بودند، وقتی حمله آغاز شد و دانشمندان و فرماندهان نظامی ایران را به شهادت رساندند، از نیروهای تجزیهطلب و گروههای معاند استمداد طلبیده بودند که در داخل کشور بیایند و تغییر نظام سیاسی را رقم بزنند، یعنی قصد داشتند بعد از تغییر نظام سیاسی در ایران یک سوریه سازی اتفاق بیفتد، اما آنچه مشاهده شد کاملا برعکس بود، به طوریکه ملی گرایی، ایرانی گرایی و جمهوری اسلامی گرایی به شدت تقویت شد. چه بسا تغییر رژیم و حکومت از طریق حمله هوایی غیر قابل امکان است به نظر من از لحاظ سیاسی نتیجه عکس داد.
اگر وحدت و انسجامی که درون ایران شکل گرفته با ماههای گذشته مقایسه شود میبینیم به شدت افزایش پیدا کرده است، اکنون در کشور یک کلمه مشترک وجود دارد و نام آن ایران است، لذا تقابلی بین نظام جمهوری اسلامی و ایران وجود ندارد.
حتی در بعد دیپلماسی هم مشاهده میکنیم که تلاش کردند ایران را منزوی و جزیرهای نشان دهند اما ارتباطات خوب ایران با کشورهای منطقهای آغاز شده و حتی به اروپا و آمریکای جنوبی و دیگر مناطق نیز میرسد.
در خصوص همراهی کشورها در محکومیت این حمله، به صورت عام کشورهای منطقه همراهی کردند، اما اینکه چرا برخی کشورهای جهان همراهی نکردند، دلیل این است که عرصه سیاست عرصه تنظیم منافع است، بحث دیگر هزینهزایی برای سیاستمداران است، یعنی به نحوی که کمترین هزینه را متحمل شوند، از طرفی این پروژه امنیتیسازی بود که رژیم صهیونسیتی و آمریکا از سالیان سال علیه ایران در منطقه و جهان شروع کرده بودند آنها هر تحرکی از ایران را به بعد امنیتی ارتباط میدادند، وجود لابی رژیم غاصب و نفوذ آنها در دنیاست، ساماندهی رسانه از دلایلی بود که باعث شد کشورها همراهی نکنند از طرفی بسیاری از کشورهای منطقه و دنیا تصور نمیکردند ایران اینگونه غافلگیرشان کند. چه بسا در آینده این حمایتها و موضعگیری ها بیشتر به نفع ایران خواهد شد.
یکی از بزرگترین دستاوردهای جنگ ۱۲ روزه ایجاد یک سرمایه اجتماعی برای نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران میدانم که باید از این سرمایه اجتماعی مراقبت شود. چه بسا لازم است از شکاف میان میدان و دیپلماسی پرهیز شود، از دخل و تصرف در انسجام ایجاد شده و مصادره کردن این انسجام به نفع شخص یا اشخاص پرهیز شود، چرا که این انسجام از آن مردم و ایران است که باید مدیریت شود.
بر اعتماد به جوانان، تقویت و پاسداشت نمادهای ملی، میهنی و منطقهای، ایجاد برنامههای امیدآفرین تاکید کرد و گفت: انسجام و وحدت ملی یک موضوع دو طرفه بین مردم و مسئولان است، چه بسا رسانه نقش بسیار مهمی در این راستا دارد و تغییر رویکرد زمانی محقق میشود که از همه طیفها در رسانه جایگاه داشته باشند. لذا باید وفاق به رسانه ملی برسد.
لازم است در عرصه نظامی و دیپلماسی خود را تقویت کنیم، در عرصه نظامی تسلیحات به روز رسانی شود، در بحث مباحث امنیتی و در برنامههای راهبردی با برخی کشورها در حوزه نظامی تجدیدنظر جدی صورت گیرد. از طرفی در بحث دیپلماسی باید تنش زدایی اتفاق بیفتد، مباحث را تعاملی پیش ببریم و روی تعامل با کشورهای منطقه و جهان کار کنیم، وفاق را در عرصه بینالمللی ایجاد کنیم، روی نقاط مشترک منطقهای کار کنیم.
گفتمان سازی را انجام دهیم چرا که گفتمان سازی است که روایتگر نسلهای بعدی خواهد بود، باید در نسل جدید بحران هویت را رفع کنیم. هویت ایرانی اسلامی را تقویت و وحدت ملی باید در همه سطوح و ارکان ایجاد شود، یعنی تنها مختص مردم و جوانان نباشد باید به بدنه دولت، حاکمیت و نهادهای حاکمیتی تسری یابد تا یک وفاق ملی به معنای واقعی شکل بگیرد و در سطح بینالمللی روایتگری صورت گیرد، تلاش کنیم آنچه مایه فخر ایران و ایرانی میشود نشان داده شود و روایتگری در حوزه جنگ با استفاده از کمک متخصصان صورت گیرد.
تیمور نظریفرد، عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان چهارمحال و بختیاری و کارشناس مسائل سیاسی :
در خصوص علل و عوامل شکلگیری جنگ ۱۲ روزه، واقعیت این است که باید بپذیریم با شکل گیری نظام جمهوری اسلامی از همان روزهای نخستین بواسطه اتفاقاتی که در داخل کشور صرف نظر از علل، عوامل، انگیزهها و عوامل داخلی یا خارجی که عامل بروز آن حوادث شدند، افتاد شکاف بین جمهوری اسلامی و جبهه موسوم به غرب تشدید شد که شاید شروع جدی آن را در تسخیر لانه جاسوسی و گروگانگیری سال ۵۸ باید دنبال کرد به نحوی به صورت میدانی عناصر ایالات متحده توانستند فضای وحدت و انسجام بین جبهه خود را در مقابل جمهوری اسلامی شکل دهند، آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله، حمایت بی چون و چرا و بی قید و شرط که بسیاری از کشورهای اروپایی و ایالات متحده و هم پیمانان منطقهای آنها از کشور متجاوز عراق داشتند، شرایطی را ایجاد کرد که شکاف بین کشور ما و کشور مقابل روز به روز بیشتر شود.
بعد از پایان جنگ در دو، سه دهه گذشته حوادث مختلفی در کشور اتفاق افتاد که ریشهیابی حوادث زمانیکه دنبال کنیم، چه با قدرت سخت چه با قدرت نرم و هوشمند عقبه همه این جریانات به ایالات متحده گره خورده، که با فلسفه وجودی جمهوری اسلامی مشکل دارد و از دشمن چیزی جز دشمنی برنمیآید. در ادوار متفاوت با ابزارهای مختلف بحث تقابلی را با جمهوری اسلامی داشته است.
بواسطه شرایط و اتفاقاتی که در کشور افتاده بود فضای متاثر از تحریمهای ظالمانهای که اوج آن را در ۲۰ سال اخیر شاهد بودیم، فشارهای اقتصادی که به مردم وارد شده بود، بحران ناکارآمدی در داخل کشور، تبعیض و بی عدالتی، توسعه نامتوازن در مناطق و اشتباهاتی که در تدوین استراتژی مدیریتی کشور داشتیم شرایطی را فراهم کرد تا کسانی که با فلسفه وجودی جمهوری اسلامی مشکل داشتند به این نتیجه برسند شاید فرصت مناسبی است و بتوان از شکاف پیش آمده بین مردم و حاکمیت استفاده کرد، چه بسا انتظار آنها همراهی مردم در حمله نظامی بود.
اگر اتفاقات سال ۵۷ تاکنون را رصد کنیم نقطه مثبت این بوده که مردم تکلیف خود را همیشه خوب ادا کردند، این اتفاقات باعث شد که احساس کنیم همبستگی و انسجام را باید تقویت کنیم اما انسجام یک طرفه امکان پذیر نیست.
نباید کتمان واقعیت در حوزههای مختلف منجر به غفلت مسئولان شود، چه بسا فرصت را برای دشمن فراهم میکند تا از نقاط ضعف بهرهبرداریهایی داشته باشد. البته حمله رژیم صهیونیستی به ایران، فرصتهایی را برای ما ایحاد کرد.
در خصوص همراهی کشورها و کشورهای همسایه در محکومیت این تجاوز، قدرتهای فرامنطقهای و منطقهای، از تمام ابزارها و امکانات استفاده میکنند تا کشورهای مستقل و کشورهایی که با برتری جویی تقابلی با کشورهای فرا منطقهای دارند را مهار کنند، چه بسا اتفاق اخیر در همین راستا بود. بسیاری از کشورهای مستقل این جنایت را محکوم کردند از کشورهایی که همپیمان با ایالات متحده بودند نباید توقع جانبداری داشت، گرچه بسیاری از کشورهای دیگر تحت تاثیر و متاثر از روابطشان با کشورها یا موضعی نگرفتند و یا موضع توام با ابهام گرفتند که بازخورد آن را در اعتراض نماینده ایران در سازمان ملل شاهد بودیم یا در موضوعات مورد بحث در شورای امنیت میتوان دنبال کرد که قاعدتا نقض آشکار قوانین بینالمللی بود و توسط رژیم صهیونسیتی و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای مشمول آن بود، لذا اگر شورای امنیت و سازمان ملل مستقلی داشتیم باید به این موضوع ورود پیدا میکردند و کشورهای متجاوز را محکوم میکردند و با موضوع برخورد میشد.
اگر اتفاقات بعد از شکلگیری دولت جدید در ایران را رصد کنیم شاهد ارتقای سطح روابط با کشورهای منطقهای بودیم که این مساله به لحاظ این است که از نظر ژئوپولیتیکی دست بالا را در منطقه داریم، بر همین اساس، کشورهای منطقه که با ایران دست دوستی داشتند مواضعی را در حد انتظار و توان گرفتند، میطلبد سیاست تنشزدایی منطقهای از سوی دستگاه سیاست خارجی دنبال شود، یعنی به نحوی یک فضای اعتماد بین جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه شکل بگیرد چه بسا بروز بحران در کشور ما منتج به تشدید بحران در منطقه خواهد شد و آنها هم متضرر خواهند شد.
در هفته اخیر پیام دستگاه سیاست خارجی به کشور عمان و سفر وزیر امور خارجه به عربستان سعودی را داشتیم که این نشاندهنده این بوده که ایران به دنبال تقویت روابط با کشورهای منطقه است.
در مورد اینکه انسجام ایجابی چگونه باید شکل بگیرد، میبینیم که در اتفاقات اخیر مردم از تمام جریانات مواضع خاص خود را گرفتند اما انتظار داشتیم برون داد این موضع گیری و انعکاس این موضع در تغییر رویکرد شکل بگیرد، بخش اعظم قدرت طلبی کشورها با ابزار رسانه اتفاق میافتد، لذا اولین توقع ما بر این بود که رسانه ملی خطاها و اشتباهات گذشته را اصلاح و به عنوان تریبونی برای ایران، وطن و ملیت تبدیل شود، تغییر رویکرد به عنوان اولویت اول باید مبنای کار قرار گیرد و این اتفاق در عمل بیفتد، همچنین از انحصار تفکر افراطی با موضع گیریهای مقابل وطن گرایی پرهیز شود.
امروز ارزشمندترین سرمایه هر حاکمیتی مردم اند، در حقیقت سرمایه اصلی یک نظام حکمرانی مردم هستند اگر مردم باشند حاکمیت دوام خواهد داشت، لذا اگر نسبت به این سرمایه ارزشمند به عنوان اصلی ترین سرمایه شکل گیری و پایداری یک نظام سیاسی بی توجه باشیم، نتیجهای حاصل نمیشود،
به بحث تامین امنیت به عنوان مولفه اصلی در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیازمندیم، بازکردن فضا برای حضور شایستگان و شایستهسالاران به معنای واقعی کلمه از موارد نیازمند توجه است، از طرفی یکی از دلایل شکلگیری فاصله بین حاکمیت و مردم را باید متاثر از بی اعتمادی آنها نسبت به حکمرانان دانست.
در روند خالص سازی و خودی سازی ،حاکمیت باید به اندازه ای فضا را باز کند و نقد، تحلیل و آسیب شناسی صورت گیرد تا در دل اینها آنچه اتفاق میافتد به خیر حاکمیت شود.
درحوزه سیاست خارجی، آنچه باید از گذشته درس گرفت این است که رفتار کشورها با ایران مدنظر قرار گیرد. قاعدتا در تبیین حوزه سیاست خارجی باید اینها را مورد توجه قرار دهیم که آیا آنچه امروز اتفاق میافتد منافع ما به طور عام تامین میشود یا خیر، در حوزه داخلی نیز تبعیض و بی عدالتی از مصادیقی است که به شکاف اجتماعی منتج میشود و فرصت طلبی را برای برخی فراهم میکند، لذا برای انسجام ایجابی بازگشت هر فرد به حوزه ماموریتی خود نیاز است که میتواند به اعتمادسازی و کمک به انسجام در بین مردم کمک کند.
در حوزه اقتصادی بحث سیاستهای پولی، مالی، ارزی و بازنگری در این سیاستها مطرح است، باتوجه به شرایط کشور اگر حوزه تعاملی را در دستور کار قرار دهیم و تعامل سازنده و گسترده با کشورهایی که به رسمیت شناخته شده و به صورت متوازن در راستای منافع ملی دنبال کنیم قطعا از محدودیت هایی که دچار آن هستیم آزاد خواهیم شد، از طرفی بتوانیم موضوع انسجام را با برنامه کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت دنبال کنیم چرا که سرمایه اصلی برای یک نظام سیاسی مردم هستند.
در خصوص اینکه در شرایط فعلی تقویت توان دفاعی یا دیپلماسی، گفت: به لحاظ شکننده بودن آتشبس، باید ملاحظات در دو حوزه با تمرکز بر دیپلماسی به صورت همزمان دنبال شود، لذا باید در راستای تعامل با طرفین مدعی تا در آینده نه چندان دور بازیابی توان دفاعی اتفاق بیفتد، یعنی هم حوزه دیپلماسی به سمت رفع تنش سوق پیدا کند و به تنشزدایی در حوزه منطقهای و بین المللی در راستای تقویت انسجام اجتماعی شکل گرفته کمک خواهد کرد.
باید در شرایط فعلی حول محور تمامیت ارضی وحدت گفتمانی شکل بگیرد، تمام جریانات نسبت به آنچه که تهدید تمامیت ارضی کشور بوده موضع گرفتند و توقع بر این است که با همه اتفاقاتی که افتاده شاهد این باشیم که این موضعگیریها با نگاه تقویت انسجام اجتماعی حاکمیت مورد توجه قرار گیرد و حول محور وطن و ایران بتوانیم از این مسیر و بحران بسیار دشوار عبور کنیم.