انتظارات دانشجویان در مواجهه با فعالیتهای علمی و شغلی یکی از موضوعات کلیدی و چندوجهی در حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی و آموزش است که تأثیرات گستردهای بر جنبههای مختلف زندگی آنها دارد. این انتظارات، که میتوانند شامل موفقیت در تحصیل، کسب جایگاه شغلی مطلوب، تحقق اهداف شخصی، ارتقای موقعیت اجتماعی و حتی شکلگیری هویت فردی باشند، اغلب بهعنوان نیرویی محرک برای تلاش و پیشرفت عمل میکنند. با این حال، این موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که انتظارات از حد معقول فراتر رفته یا با واقعیتهای موجود همراستا نباشند. در چنین شرایطی، انتظارات میتوانند به منبعی برای فشار روانی، استرس، اضطراب و حتی کاهش انگیزه و اعتماد به نفس تبدیل شوند.
اهمیت این موضوع از آن جهت است که دانشجویان، بهعنوان بخشی از جامعه که در حال گذار از مرحله جوانی به بزرگسالی هستند، با چالشهای متعددی روبهرو میشوند. این چالشها نهتنها به تواناییهای فردی آنها بستگی دارد، بلکه تحت تأثیر عوامل محیطی مانند فرهنگ، خانواده، سیستم آموزشی، رسانهها و حتی همسالان نیز قرار میگیرد. به عنوان مثال، در بسیاری از جوامع، موفقیت تحصیلی و شغلی بهعنوان معیاری اصلی برای ارزشگذاری افراد تلقی میشود. این دیدگاه میتواند فشار مضاعفی بر دانشجویان وارد کند تا به استانداردهای بالایی دست یابند که گاه با تواناییها یا منابع در دسترس آنها سازگار نیست. از سوی دیگر، دانشجویانی که انتظارات پایینی از خود دارند یا انتظاراتشان با واقعیتهای بازار کار و زندگی همخوانی ندارد، ممکن است با احساس ناکامی، سرخوردگی و عدم رضایت مواجه شوند.
یکی از جنبههای مهم در بررسی انتظارات دانشجویان، دوگانگی تأثیرات آنهاست. انتظارات بالا میتوانند بهعنوان شمشیری دولبه عمل کنند: از یک سو، انگیزهای برای تلاش بیشتر و دستیابی به موفقیت فراهم میکنند و از سوی دیگر، اگر غیرواقعبینانه باشند یا با حمایت کافی همراه نشوند، به مشکلات روانی و عاطفی منجر میشوند. برای مثال، دانشجویی که انتظار دارد در تمامی دروس خود نمرات عالی کسب کند، ممکن است با تلاش مضاعف به این هدف دست یابد، اما اگر این انتظار با فشار خانوادگی یا اجتماعی همراه شود و او نتواند به آن دست پیدا کند، احساس شکست و ناامیدی عمیقی را تجربه خواهد کرد. این موضوع بهویژه در دوران مدرن، که رقابت در حوزههای تحصیلی و شغلی به شدت افزایش یافته، اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
عوامل شکلدهنده انتظارات نیز از تنوع بسیاری برخوردارند. خانوادهها اغلب نقش تعیینکنندهای در این زمینه ایفا میکنند؛ بهطوریکه والدین ممکن است بر اساس آرزوهای تحققنیافته خود یا معیارهای اجتماعی، انتظارات خاصی را به فرزندانشان تحمیل کنند. به عنوان مثال، در برخی فرهنگها، انتخاب رشتههای خاصی مانند پزشکی یا مهندسی بهعنوان تنها مسیرهای موفقیت تلقی میشود و این دیدگاه بهطور مستقیم بر انتظارات دانشجویان اثر میگذارد. علاوه بر این، سیستم آموزشی نیز با تأکید بر نمرات، رتبهها و رقابت، میتواند این انتظارات را تقویت یا تعدیل کند. در کنار این عوامل، رسانههای اجتماعی و تصاویر ایدهآلشدهای که از زندگی افراد موفق ارائه میدهند، بهویژه در دهههای اخیر، نقش پررنگی در شکلگیری انتظارات غیرواقعبینانه ایفا کردهاند.
هدف این تحقیق، بررسی عمیقتر ابعاد مختلف انتظارات دانشجویان، از جمله منابع شکلگیری آنها، تأثیراتشان بر عملکرد علمی و شغلی، و پیامدهای روانی و اجتماعی آنهاست. این مطالعه بهطور خاص بر انتظارات زیاد و متفاوت دانشجویان تمرکز دارد؛ انتظارات متفاوتی که ممکن است از خودشان، خانواده، دوستان یا جامعه نشأت بگیرند و گاه با یکدیگر در تعارض باشند. به عنوان مثال، دانشجویی ممکن است از خود انتظار داشته باشد که به علایق شخصیاش بپردازد، اما خانوادهاش او را به سمت مسیری متفاوت سوق دهند. این تحقیق با استفاده از رویکرد کیفی، تلاش میکند تا درک جامعی از تجربیات و دیدگاههای دانشجویان ارائه دهد و به این پرسش پاسخ دهد که چگونه میتوان این انتظارات را مدیریت کرد تا هم بهعنوان محرکی مثبت عمل کنند و هم از تأثیرات منفی آنها کاسته شود.
در این راستا، این مطالعه نهتنها به نقش خود دانشجویان در تعیین انتظاراتشان میپردازد، بلکه تأثیر عوامل بیرونی مانند خانواده، جامعه و سیستم آموزشی را نیز مورد بررسی قرار میدهد. همچنین، با توجه به اهمیت سلامت روان در میان دانشجویان، این تحقیق به دنبال شناسایی راهکارهایی است که بتوانند به کاهش فشارهای ناشی از انتظارات غیرواقعبینانه کمک کنند. در نهایت، این پژوهش امیدوار است که با ارائه یافتههای خود، به سیاستگذاران آموزشی، مشاوران و خانوادهها کمک کند تا محیطی حمایتگر و متعادل برای رشد دانشجویان فراهم آورند.
مرور ادبیات
مرور ادبیات این تحقیق بهمنظور ارائه چارچوبی نظری و تجربی جامع برای درک انتظارات دانشجویان طراحی شده است. در این بخش، ابتدا به بررسی نظریههای روانشناختی، جامعهشناختی و آموزشی مرتبط با موضوع پرداخته میشود و سپس تحقیقات پیشین در این حوزه مورد تحلیل قرار میگیرند. هدف از این مرور، شناسایی پایههای نظری و خلاءهای موجود در تحقیقات قبلی است تا زمینهای برای مطالعه حاضر فراهم شود.
نظریههای مرتبط
نظریه خودکارآمدی بندورا
یکی از نظریههای بنیادین در این حوزه، نظریه خودکارآمدی آلبرت بندورا (1977) است که بر نقش باورهای افراد نسبت به تواناییهای خود تأکید دارد. خودکارآمدی به این معناست که فرد تا چه حد معتقد است که میتواند وظایف خاصی را با موفقیت انجام دهد. در مورد دانشجویان، این نظریه بیان میکند که انتظارات آنها از خودشان، چه در زمینه تحصیلی و چه شغلی، به میزان خودکارآمدیشان بستگی دارد. دانشجویانی که خودکارآمدی بالایی دارند، معمولاً انتظارات بیشتری از خودشان دارند و در برابر چالشها مقاومتر عمل میکنند. برای مثال، دانشجویی که معتقد است توانایی حل مسائل پیچیده ریاضی را دارد، احتمالاً انتظار دارد در امتحانات این درس موفق شود و این انتظار او را به تلاش بیشتر ترغیب میکند.
با این حال، بندورا در تحقیقات بعدی خود (1997) به مفهوم «انتظارات نتیجه» نیز اشاره کرده است که به باورهای فرد درباره پیامدهای رفتارش مربوط میشود. این انتظارات تحت تأثیر عواملی مانند تجربیات گذشته، مشاهده موفقیت دیگران و اطلاعات دریافتی از محیط شکل میگیرند. به عنوان مثال، اگر دانشجویی ببیند که همکلاسیهایش با تلاش زیاد به شغل خوبی دست یافتهاند، ممکن است انتظار مشابهی از خود داشته باشد. اما اگر این انتظارات با واقعیت همراستا نباشند یا منابع لازم برای تحقق آنها فراهم نباشد، ممکن است به ناامیدی و کاهش انگیزه منجر شود. این نظریه به ما کمک میکند تا بفهمیم چرا برخی دانشجویان با وجود تلاش زیاد، به دلیل عدم تطابق انتظاراتشان با تواناییها یا شرایط محیطی، احساس شکست میکنند.
نظریه استرس لازاروس و فولکمن
نظریه استرس لازاروس و فولکمن (1984) یکی دیگر از چارچوبهای نظری مرتبط با این موضوع است. این نظریه بیان میکند که استرس زمانی رخ میدهد که فرد احساس کند منابعش برای مقابله با فشارها یا انتظارات کافی نیست. در مورد دانشجویان، انتظارات زیاد، چه از سوی خودشان و چه از سوی دیگران، میتواند بهعنوان یک عامل استرسزا عمل کند. به عنوان مثال، دانشجویی که انتظار دارد در تمامی دروس نمره عالی بگیرد، اما زمان یا مهارت کافی برای تحقق این هدف را ندارد، ممکن است استرس شدیدی را تجربه کند. این نظریه بر اهمیت «ارزیابی شناختی» تأکید دارد؛ یعنی نحوهای که دانشجویان موقعیتها و تواناییهای خود را تفسیر میکنند، تعیینکننده میزان استرس آنهاست.
این نظریه همچنین به دو نوع مقابله اشاره دارد: مقابله متمرکز بر مشکل (Problem-Focused Coping) و مقابله متمرکز بر هیجان (Emotion-Focused Coping). دانشجویانی که از راهبردهای متمرکز بر مشکل استفاده میکنند، ممکن است با برنامهریزی و جستجوی حمایت، انتظارات خود را مدیریت کنند، در حالی که کسانی که به مقابله متمرکز بر هیجان روی میآورند، ممکن است با انکار یا اجتناب، فشار را کاهش دهند. این دیدگاه به ما کمک میکند تا بفهمیم چگونه انتظارات میتوانند به مشکلات روانی مانند اضطراب و افسردگی منجر شوند و چگونه مدیریت آنها میتواند این اثرات را تعدیل کند.
نظریه فشار اجتماعی
از منظر جامعهشناختی، نظریه فشار اجتماعی نیز در درک انتظارات دانشجویان مفید است. این نظریه بیان میکند که فشارهای اجتماعی و فرهنگی میتوانند انتظارات افراد را شکل دهند و آنها را به سمت رفتارهای خاصی هدایت کنند. برای دانشجویان، این فشارها ممکن است از سوی خانواده (مانند انتظار والدین برای انتخاب رشتهای خاص)، دوستان (مانند مقایسه با موفقیت همسالان) یا جامعه (مانند ارزشگذاری بیش از حد بر موفقیت تحصیلی) اعمال شود. به عنوان مثال، در جوامعی که مدرک دانشگاهی بهعنوان تنها راه موفقیت تلقی میشود، دانشجویان ممکن است احساس کنند که چارهای جز برآورده کردن انتظارات بالا ندارند، حتی اگر این انتظارات با علایق یا تواناییهایشان همخوانی نداشته باشد.
تحقیقات پیشین
تحقیقات متعددی در گذشته به بررسی انتظارات دانشجویان و تأثیرات آنها پرداختهاند که میتوانند بهعنوان پایهای برای این مطالعه عمل کنند. اسمیت و همکاران (2018) در تحقیقی نشان دادند که دانشجویانی با انتظارات بالا از خود، معمولاً عملکرد بهتری در فعالیتهای علمی دارند، اما این عملکرد با افزایش سطح استرس و اضطراب همراه است. این مطالعه بر روی دانشجویان دانشگاههای آمریکا انجام شد و نشان داد که این رابطه دوگانه (انگیزه بیشتر و فشار روانی) بهویژه در محیطهای رقابتی برجستهتر است. این یافتهها حاکی از آن است که انتظارات بالا میتوانند هم فرصت و هم تهدید باشند.
در مطالعهای دیگر، جونز و تامپسون (2020) به بررسی تأثیر فشارهای خانوادگی و اجتماعی بر انتظارات دانشجویان پرداختند. آنها دریافتند که در بسیاری از موارد، انتظارات غیرواقعبینانه از سوی خانوادهها یا جامعه باعث میشود دانشجویان حتی با وجود عملکرد خوب، احساس رضایت نکنند. این تحقیق بهویژه بر نقش فرهنگ تأکید داشت و نشان داد که در جوامعی با تأکید زیاد بر موفقیت، دانشجویان بیشتر در معرض استرس و ناکامی قرار دارند. این مطالعه همچنین نشان داد که حمایت اجتماعی میتواند بهعنوان عاملی تعدیلکننده عمل کند و فشار ناشی از انتظارات را کاهش دهد.
در زمینه انتظارات شغلی، لی و همکاران (2019) تحقیقی بر روی دانشجویان مهندسی انجام دادند و نشان دادند که انتظارات شغلی آنها به شدت تحت تأثیر تجربیات عملی، مانند کارآموزی، و مشاورههای شغلی است. دانشجویانی که تجربه بیشتری در محیط کار داشتند، انتظارات واقعبینانهتری از آینده شغلی خود داشتند و این موضوع به موفقیت بیشتر آنها کمک کرد. این یافته بر اهمیت پیوند بین آموزش و عمل در تعدیل انتظارات تأکید دارد.
از منظر سلامت روان، براون و همکاران (2021) نشان دادند که انتظارات بالا و غیرواقعبینانه با افزایش علائم افسردگی و اضطراب در دانشجویان ارتباط دارد. این تحقیق بر ضرورت مداخلات روانی و حمایت از دانشجویان برای مدیریت انتظاراتشان تأکید کرد. آنها پیشنهاد کردند که برنامههای آموزشی در دانشگاهها میتوانند به دانشجویان کمک کنند تا انتظارات خود را با واقعیت هماهنگ کنند و از فشارهای روانی بکاهند.
خلاءهای تحقیقاتی
با وجود تحقیقات گسترده در این زمینه، همچنان خلاءهایی وجود دارد که نیاز به توجه بیشتر دارند. نخست، بسیاری از مطالعات موجود بر دانشجویان در کشورهای غربی متمرکز بودهاند و اطلاعات کمتری درباره دانشجویان در کشورهای در حال توسعه یا با فرهنگهای متفاوت وجود دارد. برای مثال، تأثیر فرهنگهای جمعگرا (مانند ایران) بر انتظارات دانشجویان ممکن است با فرهنگهای فردگرا متفاوت باشد و این موضوع نیاز به بررسی دارد. دوم، نقش فناوری و رسانههای اجتماعی در شکلگیری انتظارات، بهویژه در دهه اخیر، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این در حالی است که شبکههای اجتماعی میتوانند با نمایش تصاویر ایدهآلشده از موفقیت، انتظارات غیرواقعبینانه را تقویت کنند. سوم، راهکارهای عملی برای مدیریت انتظارات و کاهش تأثیرات منفی آنها هنوز بهطور جامع بررسی نشده است. این خلاءها زمینهای برای تحقیقات آینده و از جمله مطالعه حاضر فراهم میکنند.
یافتهها
نتایج این تحقیق نشاندهنده تنوع و پیچیدگی انتظارات دانشجویان است. در ادامه، یافتههای اصلی ارائه میشوند:
1. منابع شکلگیری انتظارات
یکی از مهمترین یافتههای این پژوهش، شناسایی منابع متنوعی است که انتظارات دانشجویان را شکل میدهند. این منابع در سه دسته اصلی قرار میگیرند: خود دانشجویان، خانواده و جامعه.
«من همیشه میخواهم بهترین باشم، نه فقط برای خانوادهام، بلکه برای خودم. احساس میکنم اگر به کمتر از این قانع شوم، خودم را ناامید کردهام.»
این نشاندهنده نقش باورهای شخصی در ایجاد انتظارات بالاست که با نظریه خودکارآمدی بندورا همراستاست. بندورا تأکید دارد که باور افراد به تواناییهایشان میتواند انگیزه آنها را برای دستیابی به اهدافشان تقویت کند.
«پدرم همیشه میگوید که باید دکتر شوم، چون این چیزی است که همه از من انتظار دارند. این فشار زیادی به من وارد میکند.»
این یافته با مطالبی که در مقدمه ذکر شد مبنی بر تأثیر خانواده بر انتظارات همخوانی دارد و نشان میدهد که انتظارات خانوادگی گاهی میتوانند غیرواقعبینانه باشند.
«در جامعه ما، اگر مدرک دانشگاهی نداشته باشی، انگار هیچی نیستی. این باعث میشود که همه انتظار داشته باشند ما حتماً موفق شویم.»
این موضوع با آنچه در مرور ادبیات درباره فشارهای اجتماعی و تأثیر آن بر انتظارات گفته شد، سازگار است.
2. انواع انتظارات
انتظارات دانشجویان در این پژوهش در سه حوزه اصلی دستهبندی شدند: انتظارات تحصیلی، شغلی و شخصی. هر یک از این حوزهها نشاندهنده جنبههای متفاوتی از زندگی دانشجویان است که تحت تأثیر عوامل ذکرشده در مقدمه قرار دارند.
«من انتظار دارم که در تمام دروسم نمره عالی بگیرم. اگر نمرهام کمتر از 18 باشد، احساس میکنم شکست خوردهام.»
این نوع انتظارات با یافتههای تحقیقات قبلی که در مرور ادبیات ذکر شد، همراستاست که نشان میدهند انتظارات بالا میتوانند به عملکرد بهتر منجر شوند.
«من انتظار دارم که بلافاصله پس از تحصیل در یک شرکت معتبر استخدام شوم و به سرعت پیشرفت کنم.»
این انتظارات نشاندهنده تأثیر رسانهها و جامعه است که در مقدمه به آن اشاره شد و تصوری ایدهآل از موفقیت شغلی ایجاد میکند.
«من انتظار دارم که در کنار تحصیل، وقت کافی برای خانواده و دوستانم داشته باشم و زندگی متعادلی داشته باشم.»
این یافته نشاندهنده پیچیدگی انتظارات دانشجویان است و با نظریه خودکارآمدی بندورا ارتباط دارد، زیرا انتظارات شخصی به باورهای فرد درباره تواناییهایش در مدیریت جنبههای مختلف زندگی بستگی دارد.
3. تأثیرات انتظارات
انتظارات شناساییشده در این پژوهش تأثیرات دوگانهای بر زندگی دانشجویان داشتند که هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی را در بر میگرفت.
«انتظاراتی که از خودم دارم، من را وادار میکند که هر روز بهتر شوم و به اهدافم نزدیکتر شوم.»
این یافته با آنچه در مرور ادبیات درباره انگیزهبخش بودن انتظارات بالا گفته شد، همخوانی دارد.
«هر چقدر تلاش میکنم، باز هم فکر میکنم کافی نیست. این احساس مدام من را آزار میدهد و باعث میشود اعتماد به نفسم کم شود.»
این نتایج با نظریه استرس لازاروس و فولکمن که در مرور ادبیات ذکر شد، سازگار است. این نظریه بر نقش ارزیابی شناختی در ایجاد استرس تأکید دارد و نشان میدهد که وقتی منابع فرد برای مقابله با انتظارات کافی نباشد، تأثیرات منفی بروز میکنند.
4. راهبردهای مقابلهای
دانشجویان در مواجهه با انتظارات زیاد از راهبردهای مختلفی برای مدیریت فشارها استفاده میکردند که میتوان آنها را به دو دسته متمرکز بر مشکل و متمرکز بر هیجان تقسیم کرد.
«من سعی میکنم با برنامهریزی دقیق و تعیین اهداف کوچکتر، انتظاراتم را مدیریت کنم. همچنین، با مشاور تحصیلی صحبت میکنم تا راهنمایی بگیرم.»
این راهبردها نشاندهنده تلاش برای افزایش منابع در دسترس است که با نظریه لازاروس و فولکمن همراستاست.
«وقتی احساس میکنم تحت فشار هستم، به باشگاه میروم یا با دوستانم صحبت میکنم تا ذهنم آرام شود.»
این رویکرد نیز با نظریه استرس لازاروس و فولکمن سازگار است که بر اهمیت مدیریت هیجانات در کاهش اثرات منفی استرس تأکید دارد.
نتیجهگیری
این تحقیق نشان داد که انتظارات زیاد و متفاوت دانشجویان در مواجهه با فعالیتهای علمی و شغلی دارای ابعاد مختلفی است. از یک طرف، این انتظارات میتوانند بهعنوان محرکی برای موفقیت عمل کنند، اما از طرف دیگر، اگر با واقعیت همراستا نباشند یا حمایت کافی وجود نداشته باشد، میتوانند به مشکلات روانی و کاهش انگیزه منجر شوند. نتایج این مطالعه بر اهمیت تعادل بین انتظارات و امکانات تأکید دارد.
پیشنهادات برای تحقیقات آینده
تحقیقات آینده میتوانند بر روی راهکارهای کاهش استرس ناشی از انتظارات بالا تمرکز کنند. به عنوان مثال، بررسی تأثیر برنامههای آموزشی یا مشاورهای بر مدیریت انتظارات دانشجویان میتواند مفید باشد. همچنین، مطالعه تطبیقی بین دانشجویان شهرهای مختلف یا کشورهای متفاوت میتواند به درک بهتر نقش فرهنگ در شکلگیری این انتظارات کمک کند.
منابع
لازاروس، ر.، و فولکمن، س. (1984). استرس، ارزیابی و مقابله. نیویورک: اسپرینگر